جمیله امیرزاده ایرانق، سیده آمنه مطلبی،
دوره ۱۳، شماره ۱۲ - ( ۱۲-۱۳۹۴ )
چکیده
تاریخ دریافت ۱۱/۰۹/۱۳۹۴ تاریخ پذیرش ۱۸/۱۱/۱۳۹۴
پیشزمینه و هدف: یکی از مهمترین دلایل بیماریهای مزمن بیتحرکی است. لذا با توجه به اهمیت اصلاح رفتار فعالیت فیزیکی زنان سالمند و بهمنظور تدوین راهبردهای آموزشی و مداخلاتی مناسب مطالعه حاضر باهدف بررسی تأثیر مداخله آموزشی مبتنی بر مدل اعتقاد بهداشتی بر فعالیت فیزیکی زنان سالمند انجام پذیرفت.
مواد و روش کار: این مطالعه مداخلهای بر روی ۲۰۰ نفر از زنان سالمند شهر ارومیه که به روش نمونهگیری چندمرحلهای انتخاب شدند انجام شد. در این پژوهش از مدل یابی معادلات ساختاری با کمک نرمافزار Smart PLS ۳,۵ و SPSS ۲۱ جهت آزمون فرضیات و برازندگی مدل استفاده شد.
یافتهها: نتایج مطالعه حاضر نشان داد آموزش اثر مثبت برافزایش آگاهی زنان سالمند از فعالیت فیزیکی و متعاقباً بر تغییر رفتار آنان داشته است. بهطورکلی در این مطالعه آگاهی از فعالیت فیزیکی در طول فرایند مداخله آموزشی یعنی قبل از مداخله آموزشی (۰/۰۱=&beta=۰/۱۶۸ P) تا سه ماه (۰/۰۱=&beta=۰/۱۸۰ P) و شش ماه بعد از مداخله آموزشی (۰/۰۰۱=&beta=۰/۲۳۲ P). ارتباط مستقیم فزاینده با فعالیت فیزیکی زنان سالمند داشته است. آگاهی همچنین بهواسطه سازههای نگرشی مدل اعتقاد بهداشتی بهطور غیرمستقیم بر فعالیت فیزیکی آنها اثر گذاشت. بعلاوه، نتایج مطالعه نشان داد که حساسیت درک شده، موانع درک شده، خود کارآمدی و آگاهی بیشترین تأثیر را بر رفتار داشته است. بنابراین این مدل قادر است تغییرات مربوط به متغیرهای وابسته به رفتار را پیشبینی کند.
بحث و نتیجهگیری: مطالعه حاضر نشان داد که مدل اعتقاد بهداشتی مدل مناسبی برای انجام مداخله آموزشی در زنان سالمند میباشد و آموزش فعالیت فیزیکی از طریق این مدل، رفتار زنان سالمند را ارتقاء میدهد.
علیرضا دیدارلو، زهرا سرخابی، رضا پورعلی، سیامک شیخی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۳-۱۳۹۵ )
چکیده
تاریخ دریافت ۲۸/۱۱/۱۳۹۴ تاریخ پذیرش ۰۱/۰۲/۱۳۹۵
چکیده
پیشزمینه و هدف: سرطان پستان شایعترین عامل بیماری و مرگومیر در نزد زنان در تمام کشورهای پیشرفته و درحالتوسعه میباشد. با تشخیص بهموقع و سریع آن بهوسیله روشهای غربالگری، میتوان میزان بقاء بیماری را در افراد مبتلا افزایش داد. در بین این روشها خودآزمایی پستان یکی از سادهترین، کمهزینهترین و عملیترین روشهاست. هدف از مطالعه بررسی دانش، نگرانی و رفتار غربالگری دانشجویان مؤنث نسبت به سرطان پستان میباشد.
مواد و روش کار: این مطالعه توصیفی – تحلیلی(مقطعی) بر روی ۳۳۴ نفر از دانشجویان مؤنث دانشگاه علوم پزشکی ارومیه در سال ۱۳۹۳ انجام شد. ابزار جمعآوری دادهها در این مطالعه یک پرسشنامه معتبر و پایا مشتمل بر اطلاعات جمعیت شناختی، بخش آگاهی سنج و نگرانی سنج بود. دادههای مطالعه با استفاده از روشهای آمار توصیفی (فراوانی، میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (آزمون تی مستقل، آنالیز واریانس یکطرفه و آزمون کای دو) مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: یافتهها حاکی است که بیش از نیمی از نمونهها (۲/۶۰درصد) دارای قومیت آذری بوده و در حدود ۳/۶۵ از آنها در مقطع لیسانس تحصیل میکردند و حدود ۱۰ درصد از دانشجویان سابقه خانوادگی ابتلا به سرطان را گزارش کردند. میانگین نمره آگاهی دانشجویان راجع به سرطان پستان کمی بیش از متوسط کل نمره ( ۱۳/۲۳±۷۷/۴) بود. ولی میانگین نمره نگرانی نمونهها در مورد سرطان پستان کمتر از حد متوسط کل نمره (۷۷/۶±۵۶/۲) به دست آمد. فقط ۶/۲۴ از نمونهها رفتار خودآزمایی پستان را انجام میدادند. آگاهی و رفتار خودآزمایی پستان دانشجویان با متغیرهای معدل تحصیلی، مقطع تحصیلی و سال تحصیلی آنها یک ارتباط معنیدار آماری داشتند (۰۵/۰P< ). همچنین بین رفتار خودآزمایی پستان و دانش بهداشتی دانشجویان یک ارتباط معنیدار آماری مشاهده شد (۰۵/۰P
علیرضا دیدارلو، رضا پورعلی، زهرا سرخابی، ناصر شرفخانی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۳-۱۳۹۵ )
چکیده
تاریخ دریافت ۰۳/۱۲/۱۳۹۴ تاریخ پذیرش ۰۵/۰۲/۱۳۹۵
چکیده
پیشزمینه و هدف: سرطان پروستات، شایعترین سرطان بدخیم در مردان بوده و بعد از سرطان ریه دومین علت مرگومیر انواع سرطان، در مردان است. در توصیف اپیدمیولوژی سرطان پروستات، آن را بیماری قابلپیشگیری میدانند. هدف این پژوهش بررسی و تبیین رفتارهای پیشگیریکننده از سرطان پروستات بر اساس سازههای مدل اعتقاد بهداشتی در بین معلمین مرد شهر ارومیه هست.
مواد و روشها: پژوهش حاضر بهصورت مطالعه توصیفی- تحلیلی میباشد که بر روی ۲۶۳ معلم انتخابشده به روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای از مدارس دولتی شهر ارومیه انجام شد. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامهای مشتمل بر مشخصات دموگرافیک، سؤالات مربوط به سازههای مدل اعتقاد بهداشتی و سؤالات بیان عملکرد بهداشتی بود و دادهها با استفاده از روشهای آمار توصیفی و استنباطی (فراوانیها، میانگین، انحراف معیار، ضرایب همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی) در نرمافزار SPSS با نسخه ۲۲ تجزیهوتحلیل شدند.
یافتهها: در این پژوهش، ارتباط معنیداری بین میانگین نمره سازههای حساسیت درک شده، منافع و موانع درک شده و خودکارآمدی با عملکرد معلمین در خصوص رفتارهای پیشگیریکننده از سرطان پروستات مشاهده شد (۰۰۱/۰P). همچنین از بین سازههای مدل اعتقاد بهداشتی، موانع و منافع درک شده و خودکارآمدی مهمترین پیشگوییکنندههای عملکرد پیشگیرانه معلمین در خصوص سرطان پروستات بودند.
نتیجهگیری: مطالعه حاضر پیشنهاد میکند که تأمینکنندگان خدمات سلامت در هنگام طراحی و اجرای برنامههای آموزش بهداشت راجع به سرطان پروستات باید به سازههای پیشگوییکنندهای مثل موانع، مزایای درک شده و خودکارآمدی درک شده توجه نمایند.
حمید جعفرعلیلو، علیرضا دیدارلو، حبیبه متین، محمدرضا فروتنی، جهانگیر حسین پور،
دوره ۱۴، شماره ۷ - ( ۷-۱۳۹۵ )
چکیده
پیشزمینه و هدف: استفاده از مواد مخدر یکی از معضلات جامعه جهانی است که منجر به هدر رفتن سرمایههای کلان ملی میشود و از مهمترین عوامل بر هم زننده نظم و امنیت در جامعه میباشد. در سال ۲۰۰۸ میلادی حدود دویست میلیون معتاد و ۲۱-۱۱ میلیون نفر در جهان اعتیاد تزریقی داشتهاند. اعتیاد تزریقی یکی از مهمترین دلایل انتقال بیماریهای عفونی ازجمله ایدز و هپاتیت از طریق رفتارهای پرخطر است. لذا این مطالعه باهدف بررسی تأثیر مداخله آموزش و ارتقاء سلامت و رفتار تعاملی بر تغییر رفتارهای پرخطر در معتادان تزریقی انجام شده است.
مواد و روش کار: این مطالعه شبه تجربی برای بررسی تأثیر مداخله آموزشی و ارتقاء سلامت بر روی ۷۵ نفر معتاد تزریقی مرکز گذری کاهش آسیب اعتیاد شهر ارومیه که به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شده بودند به مدت یک سال در سالهای ۸۷-۸۶ انجام گرفت. در این مطالعه از پرسشنامه محقق ساخته حاوی سؤالاتی در مورد رفتارهای سالم و پرخطر استفاده شد. در کنار مداخله آموزشی بهصورت هفتهای ۴-۲ جلسه در طول سال، بسته بهداشتی و خدمات پزشکی و درمانی، مشاوره روانشناسی و مددکاری اجتماعی رایگان در اختیار معتادان قرار گرفت. دادههای حاصل از قبل از مداخله و یک سال بعد از مداخله با نرمافزار SPSS۱۸ و آزمونهای آماری توصیفی مانند فراوانی، درصد، میانگین و انحراف معیار و همچنین آزمون تی زوجی تحلیل شد.
یافتهها: یافتههای مطالعه حاکی از تأثیر مداخله آموزش و ارتقاء سلامت بر تغییر رفتارهای پرخطر در معتادان تزریقی بود. بهطوریکه میانگین نمره کل رفتارها (P
بابک معینی، محمد بابامیری، یونس محمدی، مجید براتی، خانم سهیلا رشیدی،
دوره ۱۴، شماره ۱۱ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده
پیشزمینه و هدف: توجه به نیازهای سلامت روانی نوجوانان مخصوصاً دختران، از اهمیت خاصی برخوردار است و یکی از مهمترین عواملی که منجر به ارتقای سلامت روان میشود، شادکامی است. هدف از انجام این پژوهش تعیین رابطه بین شادکامی و سلامت روان در دانشآموزان دختر دوره دوم دبیرستان شهر کرمانشاه در سال ۱۳۹۴ بود.
مواد و روشها: این پژوهش یک مطالعه توصیفی- تحلیلی بود که در آن ۶۲۹ دانشآموز دختر مقطع متوسطه در سال تحصیلی ۹۵ - ۱۳۹۴ از بین سه منطقه شهر کرمانشاه به روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب شدند. برای سنجش متغیرها از پرسشنامههای استاندارد سلامت عمومی (GHQ۲۸) و شادکامی آکسفورد (۲۹ سؤالی) استفاده شد. جهت تجزیهوتحلیل دادهها از نرمافزار SPSS۲۲ و روشهای آماری آنالیز واریانس، همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی استفاده شد.
یافتهها: میانگین نمره شادکامی در دانشآموزان ۶۰/۳۹ و میانگین نمره سلامت روان ۱۵/۳۴ به دست آمد. نتایج نشان داد که بین وضعیت نامناسب سلامت روانی و شادکامی همبستگی منفی و معنیدار وجود داشت (۶۷۸/۰- r =). همچنین بین شادکامی و حیطههای آن با اضطراب، افسردگی، نشانههای جسمانی و کارکرد اجتماعی رابطه معکوس و معنیدار وجود داشت) ۰۵/۰>p) و نیز بین شادکامی و وضعیت سلامت روان با وضعیت اقتصادی ارتباط معنیداری وجود داشت (۰۰۱/۰p≤).
بحث و نتیجهگیری: با توجه به اینکه شادکامی و حیطههای آن با سلامت روانی ارتباط دارند لذا برنامهریزی در جهت افزایش شادکامی در دانشآموزان را میتوان بهعنوان یکی از راهکارهای بهبود سلامت روان در این گروه مهم جامعه در نظر گرفت.
رحیم بقایی، مریم نجارزاده، مرضیه ساعی، نسرین محمدی،
دوره ۱۵، شماره ۵ - ( ۵-۱۳۹۶ )
چکیده
سواد سلامت مادران عامل کلیدی و مهمی در تضمین انجام مراقبتهای پرهناتال، سلامتی دوران بارداری و پیامدهای موفقیت آمیز این دوران میباشد. این مطالعه باهدف تعیین سطح سواد سلامت عملکردی مادران باردار تحت پوشش مراکز بهداشتی درمانی شهر ارومیه انجام شد.
موادوروش کار: این مطالعه مقطعی بر روی ۴۰۰ مادر باردار مراجعهکننده به مراکز بهداشتی و درمانی که واجد شرایط بودند، انجام شد. ابزار جمعآوری اطلاعات، پرسشنامه دو قسمتی شامل: قسمت اول سؤالات مربوط به مشخصات فردی-اجتماعی و قسمت دوم فرم کوتاه پرسشنامه سواد سلامت عملکردی TOFHLA) S-( بود. تجزیهوتحلیل دادهها با استفاده از نسخه ۱۷ نرمافزار SPSS و آزمونهای آماری توصیفی و تحلیلی انجام شد.
یافتهها: میانگین سنی شرکتکنندگان در این مطالعه ۹۹/۵ ±۳ /۲۷ سال بود. اکثریت شرکتکنندگان دارای تحصیلات راهنمایی (۳/۴۲ درصد)، خانهدار (۸۴ درصد) و دارای درآمد کمتر از حد کفاف زندگی (۶/۸۳ درصد) بودند. میانگین سن حاملگی ۶۵/۷ ± ۹/۲۱ هفته بود. ۲۴ درصد نمونهها دارای سطح سواد عملکردی ناکافی، ۲۵ درصد سطح سواد مرزی و ۵۱ درصد سطح سواد عملکردی کافی داشتند.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان میدهد که سطح سواد عملکردی اکثریت مادران باردار تحت مطالعه حاضر کافی میباشد. اما با توجه به میزان تأثیر سطح سواد سلامت مادران بر سلامت کودک و خانواده، و اینکه طبق نتایج مطالعه حاضر درآمد خانوار و شغل و تحصیلات مادر نقش مهمی در ارتقا سواد سلامت دارد. لذا لازم است در برنامهریزی و سیاستگذاریهای کلان اقتصادی _ اجتماعی و بهداشتی این نکته مدنظر قرار بگیرد، باشد که شاهد ارتقا سواد سلامت بیشازپیش همه مادران، اعم از مادران ساکن شهر و مناطق روستایی، در هر سطح از درآمد اقتصادی و تمام طبقات جامعه باشیم.
خانم زهرا فاضل دهکردی، دکتر محبوبه خورسندی، دکتر نسرین روزبهانی، آقای رنجبران مهدی، آقای محمود رجبی،
دوره ۱۶، شماره ۷ - ( ۸-۱۳۹۷ )
چکیده
پیشزمینه و هدف: اگر استرسهای فرد، بیش از توانایی و ظرفیت مقابله وی باشد، میتواند در درازمدت، موجب ایجاد انواع اختلالات جسمی و روانی ایجاد شود، پیشبینی عوامل استرسزا بهمنظور برنامهریزی برای مداخلات آموزشی ضروری است. لذا این پژوهش باهدف بررسی کاربرد سازههای تئوری شناختی– اجتماعی در پیشبینی استرس دانشجویان جدیدالورود غیربومی دانشگاه علوم پزشکی اراک انجام شد.
مواد و روش کار: این مطالعه مقطعی با استفاده از روش سرشماری در ۱۵۶ دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی اراک در سال تحصیلی ۹۵-۹۴ انجام شد. اطلاعات توسط پرسشنامه دموگرافیک، مقیاس استرس ادراکشده (کوهن)، مقیاس خودکارآمدی مقابله با مشکلات (چسنی) و حمایت اجتماعی ادراکشده (زیمت) جمعآوری شد که از روایی و پایایی قابل قبولی برخوردار بودند. سپس اطلاعات با آزمونهای آماری توصیفی و استنباطی تجزیهوتحلیل گردید.
یافتهها: یافتهها نشان داد ۶/۲۵ درصد واحدهای پژوهش مذکر و ۴/۷۴ درصد آنها مؤنث بوده. میانگین سنی شرکتکنندگان ۵۱/۰±۹۹/۱۸ بود. ۸/۲۸ درصد از دانشجویان دارای نمره استرس بالاتر از میانگین بودند. میانگین استرس دختران ۰۳/۸±۶/۲۱ و پسران ۲/۹±۱/۱۷ بود که نشاندهنده بالاتر بودن استرس در دانشجویان دختر است. عوامل پیشگوییکننده استرس دانشجویان، خودکارآمدی و حمایت اجتماعی بود که هر دو از سازههای مهم تئوری شناختی- اجتماعی میباشند. بین استرس ادراکشده با خودکارآمدی (۶/۰- =r و ۰۰۱/۰p
علیرضا دیدارلو، سرور خلیلی صدقیانی، احمد علی آقاپور، پرویز سالم صافی،
دوره ۱۷، شماره ۵ - ( ۵-۱۳۹۸ )
چکیده
پیشزمینه و هدف: تغییر در سبک زندگی، یکی از دستاوردهای مدرنیته بوده که جامعه بهویژه جامعه شهری به آن دچار شده است. یکی از مواردی که دلالت بر تغییر سبک زندگی دارد، تغییر در شیوه تغذیه است و رواج مصرف بیشازاندازه فستفودها در بین نوجوانان و جوانان، نمونه بارز آن میباشد. لذا این مطالعه باهدف بررسی وضعیت مصرف فستفودها و عوامل مرتبط با آن در بین دانشجویان طراحی شد.
مواد و روش کار: مطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی-تحلیلی (مقطعی) است که بر روی ۲۹۹ دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی ارومیه انجام شد. نمونهها از دانشکدههای مختلف با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی طبقهای انتخاب و وارد مطالعه شدند. برای جمعآوری دادههای مطالعه از یک پرسشنامهی روا و پایای چهاربخشی شامل ویژگیهای جمعیت شناختی، سؤالات آگاهی، نگرش و رفتار مصرف فست فود استفاده گردید. دادهها با استفاده از روشهای آمار توصیفی و آمار استنباطی (آزمونهای تی مستقل، کای دو، آنووا یکطرفه، همبستگی و روش رگرسیون خطی چند متغیره) در نسخه ۱۶ نرمافزار SPSS مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: یافتههای تحقیق نشان داد که میانگین سن در کل گروه ۳۰/۳±۱۰/۲۲(در جنس مذکر ۴۷/۴±۷۶/۲۲ و در جنس مؤنث ۵۰/۲±۸۴/۲۱) بود. بهطور متوسط مصرف فستفودها در دانشجویان ۷/۲ بار در ماه گزارش گردید و این مصرف در پسران بیشتر از دختران بود (۵۸/۴ ± ۹۷/۲ در جنس مذکر و ۶۱/۳± ۵۸/۲ در جنس مؤنث). میانگین نمره آگاهی و نگرش نسبت به مصرف فستفودها در بین دانشجویان به ترتیب ۸۰/۳±۷۱/۱۷ و ۵۴/۴۳±۳۰/۱۹۰ برآورد شد. بر اساس نتایج مطالعه آگاهی، نگرش و قومیت دانشجویان هم در تحلیلهای تک متغیره و هم در تحلیلهای رگرسیونی چند متغیره بهعنوان عوامل مرتبط با مصرف فستفودها شناخته شدند و این ارتباطات ازنظر آماری هم معنیدار بودند (p
رقیه بایرامی، علیرضا دیدارلو، حمیدرضا خلخالی، هاله ایت الهی، بیتا قربانی،
دوره ۱۷، شماره ۱۱ - ( ۱۱-۱۳۹۸ )
چکیده
پیشزمینه و هدف: عفونت ویروس پاپیلومی انسانی (HPV) زمینهساز سرطان بوده و پیشگیری از آن از طریق واکسن در تمام کشورها موردتوجه قرار گرفته است. ازآنجاییکه مدل اعتقاد بهداشتی (HBM) یکی از کاربردیترین مدلها برای تعیین علل انجام و عدم انجام رفتارهای بهداشتی میباشد ازاینرو مطالعه حاضر باهدف تعیین رابطه بین سازههای HBM با قصد انجام واکسیناسیون HPV در بین دانشجویان دختر دانشگاه علوم پزشکی ارومیه انجام شد.
روش کار: این مطالعه مقطعی در بین ۲۰۲ نفر از دانشجویان دختر رشته پرستاری- مامایی دانشگاه علوم پزشکی ارومیه در سال ۱۳۹۸ انجام گرفت. مشارکتکنندهها بر اساس روش سرشماری انتخاب و وارد مطالعه شدند. ابزار جمعآوری دادهها پرسشنامه محقق ساخته روا و پایا مشتمل بر اطلاعات دموگرافیک و سازههای HBM در زمینه HPV و واکسیناسیون آن بود. برای تجزیهوتحلیل دادهها از روشهای آماری توصیفی و استنباطی در نرمافزار SPSS(۱۶) استفاده گردید. ۰۵/۰>p معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: از بین سازههای HBM، همه سازهها بهجز سازه موانع درک شده با قصد دانشجویان برای انجام واکسیناسیون HPV ارتباط معنیدار آماری نشان دادند. درمجموع سازههای HBM، ۶۲ در صد واریانس قصد به واکسیناسیون HPV را تبیین کرد. قدرت پیشگوییکنندگی خودکارآمدی درک شده بیش از سایر سازههای مدل بود.
نتیجهگیری: مطالعه حاضر آشکار کرد که توان HBM در تبیین قصد به انجام واکسیناسیون HPV خوب و قابلتوجه بود. لذا میتوان از نتایج این مطالعه برای طراحی مداخلات آموزشی جهت بهبود باورها و نگرشهای زنان نسبت به واکسیناسیون HPV استفاده کرد.
مریم تفویضی زواره، نگاه توکلی فرد، فاطمه صابر، فرشته زمانی علویجه،
دوره ۱۷، شماره ۱۲ - ( ۱۱-۱۳۹۸ )
چکیده
پیشزمینه و هدف: ارائهدهندگان خدمات سلامت به علت سروکار داشتن با اقشار جامعه نیاز به سلامت روان کامل برای ادامه حرفه خود دارند. از طرفی حمایت اجتماعی از عوامل تأثیرگذار در سلامت روان افراد محسوب میشود و کمک میکند تا آنها با شرایط استرسزا و اضطرابآور کنار آمده و آسیبهای روانی کمتری را تجربه کنند. لذا این مطالعه باهدف بررسی ارتباط سلامت روان با حمایت اجتماعی درک شده ارائهدهندگان خدمات سلامت شاغل در شهرستان اصفهان انجام شد. مواد و روشها: این مطالعه توصیفی-تحلیلی از نوع مقطعی بر روی ۴۰۰ نفر از مراقبین سلامت و بهورزان شاغل در سیستم بهداشتی درمانی شهرستان اصفهان در سال ۱۳۹۷ انجام شد. روش نمونهگیری دومرحلهای از نوع تصادفی طبقهبندی شده بود. دادهها با استفاده از پرسشنامه ۳ قسمتی شامل ۱- مشخصات فردی، ۲- وضعیت سلامت روان (اضطراب، افسردگی و استرس) و ۳- حمایت اجتماعی درک شده جمعآوری شد و با استفاده از نرمافزار SPSS ورژن ۲۴ از طریق تحلیل رگرسیون و ضریب همبستگی تجزیهوتحلیل گردید. یافتهها: میانگین سنی افراد شرکتکننده در مطالعه۳/۸±۶/۳۸ بود. در این مطالعه وضعیت سلامت روان با نمره حمایت اجتماعی درک شده رابطه معنیدار و معکوس داشتند. همچنین نتایج بهدستآمده نشان دادند که سن، تعداد فرزندان، سابقه کاری با ابعاد سلامت روان (اضطراب ، افسردگی و استرس) و حمایت اجتماعی درک شده دارای همبستگی معکوس و معنیداری هستند (۰۵/۰ P
ماه منیر حقیقی، خاطره اولادبنی آدم، حمیده محدثی، جواد رسولی،
دوره ۱۸، شماره ۶ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده
پیشزمینه و هدف: حاملگی درعینحال که تجربهای شیرین در زندگی زنان است، با وقوع از دست دادن بارداری میتواند داستان غمناکی شود که حدود یکچهارم بارداریها را در بر میگیرد. یکی از مواردی که میتواند تأثیر محافظتی برای این والدین بهخصوص مادران داشته باشد وجود شبکه حمایتی قوی از جانب خانواده میباشد. مطالعه حاضر باهدف تعیین تأثیر مشاوره حمایتی فردی بر حمایت اجتماعی درک شده در مادران با بارداری ازدسترفته انجام شد.
روش کار: این کارآزمایی بالینی در سال ۱۳۹۷ روی ۱۰۰ مادر با بارداری ازدسترفته، با نمونهگیری در دسترس و تخصیص تصادفی به روش بلوکه بندی انجام شد. زنان گروه مداخله ۴ جلسه مشاوره و گروه کنترل مراقبتهای معمول را دریافت کردند. دادهها با استفاده از پرسشنامههای اطلاعات دموگرافیک و حمایت اجتماعی مقیاس خانواده در ۲ مرحله (پیشآزمون و پسآزمون) جمعآوری و با نرمافزار SPSS-۲۲ و آزمونهای آماری کای دو، تست دقیق فیشر، تی زوج و تی مستقل با سطح معنیداری ۰۵/۰ مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد تفاوت معنادار آماری در مشخصات جمعیت شناختی و مامایی واحدهای پژوهش بهغیراز داشتن فرزند زنده (۰۳۹/۰P=) و شغل همسر (۰۱۶/۰P=) بین دو گروه کنترل و مداخله وجود نداشت. میانگین نمرات حمایت اجتماعی در گروه مداخله (۷۳/۲±۸۸/۱۰) و گروه کنترل (۸۹/۲±۲۸/۱۰) ازنظر آماری در زمان شروع مداخله تفاوت معناداری نداشت (۲۸/۰=P). پس از مداخله، میانگین نمرات حمایت اجتماعی در گروه مداخله (۳۸/۱±۴۰/۱۶) و گروه کنترل (۸۲/۲±۵۶/۱۰) بود. این تفاوت ازنظر آماری معنادار بود (۰۰۱/۰>P).
نتیجهگیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر مشاوره حمایتی فردی در زنان با بارداری ازدسترفته موجب افزایش درک حمایت اجتماعی و تسهیل فرآیند سازگاری میشود.
فاطمه فلاح خلیل آباد، علی عمادزاده، حامد تابش، سیدمسعود حسینی، فاطمه باقریان،
دوره ۱۸، شماره ۱۰ - ( ۱۱-۱۳۹۹ )
چکیده
پیشزمینه و هدف: بارداری یکی از مهمترین مراحل زندگی زنان است که منجر به تغییرات جسمی، روانی و اجتماعی قابلملاحظهای میگردد. ازاینرو توانمندسازی مادران باردار جهت سازگاری با این تغییرات ضروری به نظر میرسد. مطالعه حاضر باهدف تعیین تأثیر آموزش مبتنی بر نیاز بر خودکارآمدی زنان باردار انجام شد.
روش کار: این مطالعه از نوع نیمه تجربی با گروه کنترل بود,۱۲۳ زن باردار مراجعهکننده به مراکز شهری خدمات جامع سلامت شهرستان کاشمر بهصورت تخصیص تصادفی در دو گروه کنترل و مداخله (۶۴ نفر مداخله و ۵۹ نفر کنترل) قرار گرفتند. مداخلات آموزشی بر اساس نتایج حاصل از چکلیست نیازسنجی برای گروه مداخله و کلاسهای رایج آمادگی زایمان (۸) جلسه برای گروه شاهد انجام شد. قبل و بعد از مداخله پرسشنامهها توسط هردو گروه مداخله و شاهد تکمیل گردید،. ابزار گردآوری شامل فرم مشخصات دموگرافیک و پرسشنامه خودکارآمدی محقق ساخته بود که روایی و پایایی آن تأیید شد. تجزیهوتحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS ورژن ۱۶ (در سطح معنیداری کمتر از ۰۵/۰) با استفاده از آزمون کولموگروف-اسمیرنف، آزمون تی مستقل و تی زوجی و آزمون آنالیز کوواریانس انجام شد.
یافتهها: در این مطالعه ازنظر آماری قبل از مداخله، اختلاف معناداری بین دو گروه مداخله و کنترل ازنظر نمره خودکارآمدی زنان باردار وجود نداشت (۰۵/۰p).
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که آموزش مبتنی بر نیازهای آموزشی مادر نسبت به آموزش روتین کلاسهای آمادگی زایمان موجب افزایش بیشتر نمره خودکارآمدی در مادر میشود؛ بنابراین پیشنهاد میگردد از این روش آموزشی در آموزش کلاسهای آمادگی زایمان استفاده گردد.
علیرضا دیدارلو، زهرا سرخابی، ناصر شرفخانی،
دوره ۱۸، شماره ۱۲ - ( ۱۲-۱۳۹۹ )
چکیده
پیشزمینه و هدف: مصرف مقادیر مناسب میوه و سبزیجات در رژیم غذایی روزانه یکی از راهکارهای مهم پیشگیری از بیماریها و ارتقای سطح سلامتی بهویژه در دوره نوجوانی است. هدف این مطالعه، بررسی و تبیین ابعاد روانشناختی مصرف میوه و سبزیجات با بهکارگیری تئوری رفتار برنامهریزیشده در دانشآموزان دوره اول متوسطه بود.
مواد و روش کار: مطالعه حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی بود که با مشارکت ۴۱۶ نفر از دانشآموزان دوره اول متوسطه شهر خوی در سال ۱۳۹۸ انجام گرفت. نمونهگیری به روش خوشهای چندمرحلهای بود. ابزار گردآوری دادههای این مطالعه پرسشنامهای مشتمل بر مشخصات دموگرافیک، سؤالات مرتبط با سازههای تئوری رفتار برنامهریزیشده و سؤالاتی در ارتباط با میزان مصرف میوه و سبزی در طول روز بود. دادهها با استفاده روشهای آماری توصیفی و استنباطی (فراوانی، میانگین، انحراف معیار، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی) در نرمافزار spss با نسخه ۲۲ تجزیهوتحلیل شد.
یافتهها: نتایج این مطالعه نشان داد که میزان مصرف میوه و سبزی در بین دانشآموزان در حد نامطلوب برای سلامتی و به میزان مصرف میوه ۴۱/۰ واحد و سبزیجات ۷۷/۰ واحد جمعاً ۱۸/۱ واحد در روز محاسبه شد. همچنین نتایج مطالعه نشان داد که از بین سازههای تئوری رفتار برنامهریزیشده، سازه نگرش و کنترل رفتاری درک شده مهمترین پیشبینی کننده قصد رفتار مصرف میوه و سبزیجات با واریانس تغییر ۲۳ درصد در بین دانشآموزان بودند.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه بهواسطه بهکارگیری توسط ارائهدهندگان خدمات سلامت در برنامهریزی، طراحی مداخلات آموزشی و تعیین استراتژیهای مناسب در جهت افزایش مصرف میوه و سبزی و به دنبال آن کنترل و پیشگیری از اضافهوزن و چاقی در کودکان، میتواند مفید واقع شود.
صمد دلسوز، حمیدرضا فرخ اسلاملو، حمیدرضا خلخالی، علیرضا دیدارلو،
دوره ۱۹، شماره ۱ - ( ۲-۱۴۰۰ )
چکیده
پیشزمینه و هدف: بیماری ایدز یک باندمی و چالش بهداشتی در دنیا بوده و همه افراد جامعه در معرض خطر این معضل بهداشتی هستند. دراینبین جوانان و نوجوانان بهویژه دانش آموزان آسیبپذیرتر از سایر افراد جامعه هستند، بر اساس رویکرد سازمان بهداشت جهانی، تنها راه مؤثر برای پیشگیری و کنترل این بیماری، آموزش بهداشت همگانی بوده و گروههای پرخطر و آسیبپذیر باید در اولویت برنامههای آموزشی قرار بگیرند.
مواد و روش کار: در این مطالعه نیمه تجربی،۶۰ دانشآموز پسر دوره دوم متوسطه شهر اشنویه در سال ۱۳۹۹ در دو گروه ۳۰ نفره مداخله و کنترل قرار گرفتند. برنامه آموزشی برای گروه مداخله به روش سخنرانی، بحث گروهی و نشان دادن فیلم آموزشی انجام شد. ابزار جمعآوری دادهها، پرسشنامه سهقسمتی روا و پایا شامل مشخصات شخصی، آگاهی و سازههای مدل اعتقاد بهداشتی بود. دادهها با استفاده از آزمونهای Independent t test، Chi-Square و Repeated measures در نرمافزار SPSS نسخه ۱۶ مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت.
یافتهها: مطالعه آشکار کرد که قبل از مداخله آموزشی اختلاف معنیدار آماری بین دو گروه ازنظر متغیرهای آگاهی، حساسیت، شدت، منافع، موانع و خودکارآمدی درک شده وجود نداشت (۰۵/۰P).
بحث و نتیجهگیری: نتایج مطالعه حاضر، تأثیر و کارایی الگوی اعتقاد بهداشتی را در ارتقاء باورهای بهداشتی در خصوص پیشگیری از ایدز آشکار کرد و نتایج این تحقیق میتواند برای آموزشگران حوزه سلامت اعم از بهداشت و درمان که در طراحی برنامههای آموزشی مرتبط با بیماریها تلاش میکنند، مفید و سودمند باشد.
شهلا کمالیان، علیرضا دیدارلو، حمیدرضا خلخالی، مینا ماهری،
دوره ۱۹، شماره ۳ - ( ۳-۱۴۰۰ )
چکیده
پیشزمینه و هدف: با توجه به تأثیرات منفی تغییرات دوران میانسالی بر روی کیفیت زندگی زنان میانسال، نیاز به شناسایی عواملی وجود دارد که بر روی کیفیت زندگی آنها تأثیرات مثبت دارند تا در آینده مداخلات خود را بر روی این عوامل متمرکز کنیم. لذا مطالعه حاضر باهدف تعیین ارتباط بین ابعاد سبک زندگی ارتقادهنده و کیفیت زندگی زنان میانسال شهر بازرگان انجام شد.
مواد و روش کار: مطالعه مقطعی حاضر بر روی ۱۵۰ زن میانسال ساکن در شهر بازرگان انجام شد. ابزار جمع آموزی اطلاعات پرسشنامهای سهبخشی شامل اطلاعات دموگرافیک، سبک زندگی ارتقادهنده سلامت والکر و کیفیت زندگی (SF-۱۲) بود که از طریق واتساپ در اختیار نمونهها قرار گرفتند. تجزیهوتحلیل دادهها با نرمافزار SPSS و با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی (کولموگروف–اسمیرنف، همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی چندگانه) انجام شد.
یافتهها: میانگین نمره سبک زندگی ارتقادهنده سلامت و کیفیت زندگی به ترتیب ۰۵/۲۱±۹۶/۱۳۶ و ۳۸/۱۹±۰۲/۶۰ به دست آمد. از بین شش بعد سبک زندگی ارتقادهنده سلامت، دو بعد فعالیت بدنی (۰۲۰/۰>p، ۲۱۵/۰=β) و رشد معنوی (۰۲۰/۰>p، ۲۱۲/۰=β)، پیشبینی کننده کیفیت زندگی زنان میانسال شهر بازرگان بودند.
بحث و نتیجه گیری: وضعیت کیفیت زندگی و سبک زندگی زنان میانسال شهر بازرگان در سطح قابلقبولی نبود. بنابراین سیاستگذاران و مدیران اجرایی عرصه سلامت از این یافتهها میتوانند جهت طراحی و اجرای انواع برنامهها ازجمله برنامههای آموزشی بهمنظور بهبود سبک زندگی زنان میانسال شهر بازرگان و درنتیجه بهبود کیفیت زندگی آنها استفاده کنند.
مینا حسین زاده، شیرین برزنجه عطری، محمد حسن صاحبی حق، محمد اصغری جعفرآبادی، لیلا عبادی،
دوره ۱۹، شماره ۷ - ( ۶-۱۴۰۰ )
چکیده
پیشزمینه و هدف: سرطان کولورکتال سومین سرطان شایع در جهان بوده و با میزان مرگومیر قابلتوجهی همراه است. میزان بقا در سرطان کولورکتال کاملاً به زمان تشخیص آن ارتباط دارد و لذا غربالگری روشی ارزشمند برای تشخیص زودهنگام آن هست. این مطالعه باهدف تعیین عوامل پیشگوییکننده مشارکت در غربالگری سرطان کولورکتال بر اساس مدل بزنف انجام گرفت.
مواد و روش کار: این مطالعه از نوع همبستگی پیشگوییکننده هست که بر روی ۵۷۶ نفر از افراد بالای ۵۰ سال در شهر تبریز در سال ۹۸ انجام گرفت. روش نمونهگیری بهصورت خوشهای چندمرحلهای بود. جهت جمعآوری دادهها از چکلیست مشخصات جمعیت شناختی و پرسشنامهای که بر اساس سازههای مدل بزنف توسط محققین گردآوری شده بود، استفاده شد. تجزیهوتحلیل دادهها با استفاده از نسخه ۱۶ نرمافزار SPSS و روشهای آمار توصیفی و تحلیلی انجام شد.
یافته ها: فقط ۴/۲۰ درصد افراد سابقه انجام تست خون مخفی در مدفوع و ۵/۹ درصد افراد سابقه کولونوسکوپی را ذکر نمودند. بر اساس مدل رگرسیون خطی، آگاهی و هنجارهای انتزاعی از بین سازههای مدل بزنف و تأهل، سیگار کشیدن و دریافت آموزش با مشارکت ارتباط معنیدار داشته (۰۵/۰ (P
نسرین زحمتکش رخی، سمیرا ابراهیم زاده ذگمی، سیدرضا مظلوم، مریم مرادی،
دوره ۱۹، شماره ۱۱ - ( ۱۱-۱۴۰۰ )
چکیده
پیشزمینه و هدف: کم تحرّکی چهارمین عامل خطرساز منجر به مرگومیر در سراسر جهان است. بیش از ۸۰ درصد نوجوانان و جوانان بهویژه دختران جوان در سراسر جهان از میزان فعالیت فیزیکی کافی برخوردار نیستند. مطالعهی حاضر باهدف تعیین تأثیر آموزش مبتنی بر مدل اعتقاد بهداشتی بر رفتار پرخطر کمتحرکی جسمی در دانشجویان دختر طراحی شد.
مواد و روش کار: در این کارآزمایی بالینی تصادفی کنترلشده، ۶۲ دانشجوی دختر دانشگاه علوم پزشکی مشهد در سال ۱۴۰۰-۱۳۹۹ به روش نمونهگیری آسان انتخاب، و بهطور تصادفی در دو گروه آزمون و کنترل تقسیم شدند. مداخلهی آموزشی طی دو جلسهی آموزشی ۶۰ تا ۹۰ دقیقهای به شکل وبینار بر اساس سازههای مدل اعتقاد بهداشتی انجام گرفت. ابزار گردآوری دادهها شامل فرم اطلاعات دموگرافیک و یک پرسشنامهی پژوهشگرساخته مشتمل بر سازههای مدل اعتقاد بهداشتی، آگاهی و خرده مقیاس فعالیت فیزیکی و نسخهی فارسی پرسشنامهی رفتارهای پرخطر جوانان (YRBS ۲۰۱۹) بود که پس از انجام روایی و پایایی استفاده گردید. اطلاعات گردآوریشده با استفاده از آزمونهای آماری توصیفی و استنباطی در نرمافزار SPSS با نسخهی ۲۱ تجزیهوتحلیل شدند.
یافته ها: دو گروه ازنظر سنی همگن بودند. میانگین نمرات در حیطهی آگاهی، رفتار کمتحرکی جسمی و تمامی سازههای مدل اعتقاد بهداشتی، قبل از مداخله در هر دو گروه تفاوت آماری معنیداری نداشت، اما بعد از مداخله در گروه آزمون نسبت به قبل از مداخله تفاوت آماری معنیداری داشت (۰۰۱/۰ P
احمدرضا شمس آبادی، محمدمهدی سهرابی فرد، رسا خداوردیلو، بهار مرشد بهبهانی، ابراهیم فلاحتی، بیتا جمالی، بهرام کوهنورد، نیما فلاح نیا، کوثر قادری،
دوره ۲۰، شماره ۴ - ( ۴-۱۴۰۱ )
چکیده
پیشزمینه و هدف: سازمان جهانی بهداشت بیماری کووید ۱۹ را بهعنوان یک پاندمی اعلام کرد. قرنطینه و دوری از فعالیتهای اجتماعی عادی منجر به محبوبیت روزافزون شبکههای اجتماعی شد. در همین حال، ترس و اضطراب در میان کاربران شبکههای اجتماعی افزایش یافت. هدف از این مطالعه مروری سیستماتیک، شناسایی عوامل مرتبط با ترس از COVID-۱۹ در بین کاربران رسانههای اجتماعی است. مواد و روش کار: کلمات کلیدی این مطالعه در پایگاههای داده Scopus، PubMed، Web of Science و ScienceDirect جستجو شده و همه مقالات اصلی مرتبط تا آگوست ۲۰۲۱ بررسی شدند. درمجموع ۱۷۲ مقاله مرتبط شناسایی شد که پس از حذف موارد تکراری (۲۸)، و غربالگری عناوین و چکیدهها (۱۰۷)، متون کامل ۳۷ مطالعه باقیمانده ازنظر دارا بودن شرایط و معیارهای ورود به پژوهش مورد ارزیابی قرار گرفته و ۲۵ مقاله در این بررسی گنجانده شده است. یافتهها: جمعبندی مقالات مروری نشان داد، استفاده از رسانههای اجتماعی در دوران همهگیری COVID-۱۹ مستقیماً با گسترش هراس و ترس در ارتباط بود. بیشترین استفاده از رسانههای اجتماعی فیسبوک، واتس اپ، اینستاگرام، توییتر، یوتیوب، تلگرام، لینکدین، تیکتاک، اسکایپ، زوم، ویبو، تلویزیون و منابع دولتی بوده است. تأثیر شبکههای اجتماعی بر هراس در این دورههای حساس، به سن، جنسیت، تحصیلات و فرهنگ بستگی دارد. نتایج این مرور سیستماتیک نشان داد که زنان، افراد متأهل، افراد دارای سابقه اضطراب، افسردگی، بیماریهای جسمی و مزمن و همچنین افرادی که بهطور منظم ورزش نمیکردند، بیش از دیگران هراس را تجربه میکردند. دنبال کردن صفحات پزشکی در رسانههای اجتماعی و نیز پست کردن مجدد و اشتراکگذاری اطلاعات COVID-۱۹ در رسانههای اجتماعی با ترس بیشتر در ارتباط بود. بحث و نتیجهگیری: اگرچه رسانههای اجتماعی میتوانند نقشی محوری در افزایش آگاهی عمومی و غلبه بر محدودیتهای ناشی از COVID-۱۹ از طریق کاهش ادراک خطر، تقویت روابط اجتماعی، و پیشگیری از ترس از خرید در دوران قرنطینه بهواسطه خرید آنلاین ایفا کنند، اما ممکن است بهطور غیرمستقیم منجر به انتشار گزارشهای کذب و افزایش اضطراب شوند.
مرضیه اسلام دوست، جمیله امیرزاده ایرانق، صابر قلیزاده، براتعلی رضاپور،
دوره ۲۰، شماره ۱۰ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده
پیشزمینه و هدف: آلودگی به شپش بهعنوان یک انگ اجتماعی ازجمله معضلات بهداشتی در دانشآموزان بوده است. لذا این پژوهش باهدف بررسی تأثیر مداخله آموزشی مبتنی بر مدل اعتقاد بهداشتی بر ارتقاء رفتارهای پیشگیریکننده از شپش سر در دانشآموزان دختر ابتدائی در سال ۱۴۰۰-۱۳۹۹ انجام شد.
مواد و روش کار: پژوهش حاضر یک مطالعه مداخلهای از نوع نیمه تجربی بود. جامعه موردبررسی ۱۴۰ نفر از دانشآموزان مقطع ابتدایی پایه پنجم شهرری (۷۰ نفر در هر یک از دو گروه مداخله و کنترل) بودند که به روش نمونهگیری خوشهای دومرحلهای انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادههای پژوهش پرسشنامه محقق ساختهای بود که روایی و پایایی آن توسط مشکی و همکاران تأیید شده است. دادههای گردآوریشده با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه ۲۰ و آزمونهای آمار استنباطی کولموگروف اسمیرنوف و آزمونهای آماری توصیفی و آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج تجزیهوتحلیل نشان دادند که قبل از مداخله بین متغیرهای جمعیتی و زمینهای در بین دو گروه تفاوت معناداری وجود نداشت ((p>۰/۰۵. دو ماه بعد از مداخله، در میانگین نمرات متغیر آگاهی و سازههای حساسیت درک شده، شدت درک شده، منافع درک شده، موانع درک شده، خودکارآمدی، و رفتار در گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معنادار مشاهده گردید.
بحث و نتیجهگیری: نتایج مطالعه حاضر، تأثیر الگوی اعتقاد بهداشتی را در ارتقای رفتارهای پیشگیریکننده در خصوص شپش سر را آشکار کرد. نتایج این تحقیق میتواند برای آموزشگران حوزه سلامت که در طراحی برنامههای آموزشی مرتبط با بیماریها تلاش میکنند، مفید و سودمند باشد.
علی خالدی، سیدهمام الدین جوادزاده، مریم مرزبان، مهنوش رئیسی،
دوره ۲۱، شماره ۳ - ( ۳-۱۴۰۲ )
چکیده
پیشزمینه و هدف: اگرچه تاکنون درمان قطعی برای بیماری ایدز کشف نشده، اما با تشخیص زودهنگام و استفاده از داروهای فعلی، این بیماری قابل کنترل است. لذا مطالعه حاضر باهدف تعیین تاثیر مداخله آموزشی تحت وب و مبتنی بر الگوی باور سلامت بر انجام آزمایش HIV در زوج های داوطلب ازدواج شهر بوشهر انجام گرفت.
مواد و روشها: مطالعه حاضر یک پژوهش نیمه تجربی بود که بر روی ۱۲۲ نفر از زوجهای داوطلب ازدواج (۶۱ زوج گروه مداخله و ۶۱ زوج گروه کنترل) مراجعهکننده به مرکز نبی اکرم شهر بوشهر انجام گرفت. گروه کنترل آموزشها و خدمات روتین مرکز را دریافت نمودند و گروه مداخله علاوه بر موارد فوق، آموزش مبتنی بر سازههای الگوی باور سلامت را از بستر وب دریافت نمودند. اطلاعات افراد مورد مطالعه توسط پرسشنامهای مشتمل بر سه بخش اطلاعات جمعیت شناختی، سازههای مربوط به الگوی باور سلامت و سؤالی جهت سنجش رفتار، گردآوری گردید. بعد از جمعآوری دادهها، تجزیه و تحلیل توسط نرمافزار STATA نسخه ۱۵ انجام و سطح معنیداری آزمون های آماری ۰۵/۰ در نظر گرفته شد.
یافتهها: در گروه مداخله در خصوص آگاهی و تمامی سازهها بهجز شدت درک شده قبل و بعد از مداخله تفاوت آماری معناداری وجود داشت) ۰۰۱/۰P< )، در حالی که در گروه کنترل پس از مداخله نسبت به قبل از مداخله در خصوص هیچکدام از متغیرها تفاوت آماری معناداری دیده نشد) ۰۰۱/۰P> ). تغییرات در میانگین نمرات آگاهی و تمامی سازهها بین دو گروه در طی دوران مطالعه تفاوت آماری معناداری داشت و در گروه مداخله بیشتر بود) ۰۰۱/۰P< ). در خصوص اقدام به انجام آزمایش HIV، نیز پس از مداخله آموزشی بین دو گروه مداخله و کنترل تفاوت آماری معناداری وجود داشت و در گروه مداخله اقدام برای انجام آزمایش HIV، بهطور معناداری بیشتر بود.
بحث و نتیجهگیری: آموزش مبتنی بر الگوی باور سلامت و تحت وب جهت ترغیب زوجهای جوان برای تشخیص زودرس بیماری ایدز موثر بوده و می تواند مورد استفاده قرار گیرد.